واقعیت
دردناک تضاد : سفید و سیاه ، خوشبختی و بدبختی ، باچارگی و بیچارگی ،
لبخند و گریه ، مهربانی و خشم، آسمان و زمین و ... زمانی شکل گرفته که بشر
شب را در مقابل روز قرار داده است . فارغ از اینکه به بودن در مرز تک تک
تضادها ، بودن در مرز هرچیزی فکر کرده باشد ، اگر اینطور بود ، اگر از درد
به بی دردی رسیده بودند ، اگر از ظلمت به روشنایی رسیده بودند.حال چنین "
تضاد " ی وجود نداشت ، اینطور بود که عدم سیاهی در مقابل سیاهی ، عدم
بدبختی در مقابل بدبختی و ... قرار میگرفت :
" امروز چطوری دوست من ؟ -بد نیستم ، حس عدم بدبختیِ غیر تلخی دارم . "
و بعد تـــضـــاد زمانی بود که در مقابل هر دوی آسمان و زمین واژهی " تعلیق " قرار میگرفت.
میم / م.ع
" امروز چطوری دوست من ؟ -بد نیستم ، حس عدم بدبختیِ غیر تلخی دارم . "
و بعد تـــضـــاد زمانی بود که در مقابل هر دوی آسمان و زمین واژهی " تعلیق " قرار میگرفت.
میم / م.ع